زبانحال امام سجاد علیه السلام در هنگام شهادت
لالۀ سـرخ شهـادت تن تب دار من است چشمۀ فیض خدا چشم گهر بار من است حــافــظ خــون پــیـام شــهــدای ره دیـن لب گویای من و دیـدۀ خونبــار من است داغ یک دشت شهید و غم یک دشت اسیر این همه بار گران بر تن بیمار من است پای در سلسله و دست به دامــان وصال دشمن از بی خردی در پی آزار من است دشمنم بسته به زنجیر ولی غـافـل از آن که بر انـداختــن ریشه او کـار من است تا بر انــدازی بنــیـاد ستــم می جـنـگــم اشک من منطق من حربۀ پیکار من است پــرچــم نهضت خـونیـن شهـیــدان خــدا گرچه بر دوش من و عمّۀ افکار من است صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق سخت بیمارم و او باز پـرستار من است آنکـه در کــربــبــلا بــود انــیـس پــدرم در ره شام بلا مونس و غمخوار من است در کــنــار شــهـدا جان مرا بــاز خــرید عــمّــه ام بعد خــداونـد نگهدار من است خواهر کوچک من همچو گـلی پرپر شد اشک طفلان زغمش شمع شب تار من است از غم اصغـر و اکبر جگــرم می سـوزد آه از این غم که خداوند خبر دار من است در ره آل رسـول عــمـر مــؤیـد طی شد شــاهد زنــده من دفتــر اشعـار من است |